سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فقط برای تو
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 3091
کل یادداشتها ها : 8

نوشته شده در تاریخ 90/4/5 ساعت 10:48 ع توسط مریم


این همه راه

این همه درد اینهمه غم

به کجا خواهم رفت؟جایی که نشانی از کسی نباشد

کسی که فکر کند جاده ها همه اشتباهند

وعشق ها همه دروغ

ومن دیگر فریب احساس یاس را نخواهم خورد

شاید این همه رنج حاصل همین افکار ماست

آری شاید بروم کوچ کنم شهری که سهراب از ان دم زده بود

شاید انجا کسی موسیقی طپش های قلبم را به شوخی ای تلخ نپندارد

بروم یا نروم؟!

بروم شاید خیال است انجا و نیست انجایی که باید باشد

اری شاید انجا خیالی بیش نباشد

و مترسک هایی تنهایی دوره کنند قلب معصومم را...

ومن تکیه بر شانه ی چه کسی

بگذرم از این راه درد؟

تو بگو ای دوست تکیه بر شانه ی چه کسی....؟

در این ازدحام تنهایی...

در قلبم چیزی مثل اشوب از دیدنت

و از برق نگاهت که قاب زده ام به دیوار دلم

و توبدان ان اتشی که در قلبت افتاد

قلب مرا بیشتر سوزاند

شاید روزی

با سبدی از نور به سویم برگردی...

و من تکیه بر شانه ات بروم سوی آن شهر خیالی...

که شاید خوشی انجا اویزان باشد از بام هر خانه....

######

نیستم ولی حالا هستم اینم اولین شعرم بعد از اومدنم....امیدوارم خوشت بیاد



      دیگه...





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ